کد مطلب:225166 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:219

بیان توجه هارون الرشید در تفحص و تفتیش اموال برامکه و سخت گیری بر ایشان
در اكرام الناس مسطور است كه ابونعیم بن عامر بن احمد كه از جمله نزدیكان و پیوستگان برمكیان بود حكایت كند كه چون هارون جعفر را بكشت و یحیی را با یگر پسرانش به زندان نشاند ، طمع در آن نهاد كه از ذخایر ایشان خزاین خواهد آراست و اسبابها و اشیاء نفیسه فراهم خواهد ساخت ، چون اموال جعفر را تفحص نمودند از نقیر و قطمیر آنچه او را بود در قلم آوردند نهصد هزار درم حاصل گشت و در خزینه فضل هزار درم بدست آمد و گمان خلیفه چنان می رفت كه از یك نفر غلام برمكیان این مبلغها بدست می آید .

و چون در پژوهش ضیاع و عقار و باغهاو دهات و املاك ایشان بر آمدند بیشتری وقف محتاجان ومستحقان شده بود و چون دفتر اموال برامكه را از نظر خلیفه بگذرانیدند تا به آخر بدید و برنجید و بخشم اندر شد و میر صالح خازن را كه مولای یحیی بن خالد بود و بر پوشیده و آشكار خواسته و چیزهای خوب یحیی خبر داشت نزدیك بخواند و غضبها براند و فرمود مال محمد كه زمین را از حملش گران كرده بود چه شد و محمد بن یحیی كه توانگرترین مردم بغداد و اموالش از جمله برمكیان فزون تر است چه شد ببایست نیكو و ستیره ی خواسته ایشان را بنمائی و گرنه ترا به عذاب و عقوبتی بكشم كه عبرت خلق عالم گردد .

صالح گفت آنچه امیر فرماید همین است ایشان را اموال فراوان به چنگ درآمد و دولت و مكنت بسیار حاصل شد اما در چشم خلیفه روشن است و نیز بر حاضران و غائبان درگاه خلافت پوشیده نیست كه برمكیان مردمان را چه مالها بخشیدند و چه نوازشها كردند و چه مالها در مصارف تجملات و عمارات و باغهائی كه بر می آوردند



[ صفحه 63]



بكار بردند این چنین كسان را مال نقد از كجا می ماند و آنچه داشتند از كم و زیاد ما چند نفر بندگان كه خازنان ایشان بودیم نوشته ایم اگر ازین پس از آنچه ما در قلم آورده ایم بر افزون چیزی باشد یا دفینه یا ذخیره ای یا امانتی ظاهر گردد خلیفه بفرماید تا ما را به سیاست بكشند .

بعد از آن هارون با صالح گفت مادر یحیی یعنی یحیی بن جعفر همشیره رضاعی من پیوسته در میان اهل حرم با من منادمت می نمود و از حكایت و حدیث او مرا بسیار خوش آمدی نزدیكان من بجمله دانند كه او را چه زرها داده ام و چه جواهر بخشیده ام و او سماحت و سخاوت نكرده است مال او را نزد من بیاورید اما بدان شرط كه یكباره حالت استیصال بر وی مستولی نگردد و بنان و جامه حاجت نیابد چه من یك دفعه مال و خزانه خراسان بدو بخشیده ام چون تفتیش كردند چهار صد هزار دینار سوای جواهر و پیرایه بود .

هارون به این مقدار راضی نشد و از زنها و پردگیان و كنیزان پرسیدن گرفت گفتند صدقات و مبرات پنهانی وی بی اندازه بود شبها در خانه مساكین و درماندگان زرها می فرستاد و چنان می داد كه هیچكس آگاه نمی شد كه این زر و سیم را كدام كس فرستاده است بعد از آن هارون بفرمود تا گنجوران آل برمك را به زندان بردند و چند گاهی بازداشتند و چون چیزی حاصل نشد رها كرد .

و در آن چند مدت كه اتباع و عیال و بندگان و پیوستگان آل برمك را جفا و آزار می نمودند مردم بغداد می گریستند مگر تنی چند از حاسدان و دشمنان ایشان كه در آزار ایشان می كوشیدند خلیفه این معنی را می دانست و از محارم خود می شنید كه بغدادیان از برانداختن ایشان در تعزیت و مصیبت اندراند اما چون خوی و طبیعت پادشاهان است كه جهانی را براندازند و خشم و اندوه ایشان عالمی را زیر و زبر نماید و بازگشتی در سرشت نیاورند بدانچه بدی كرده بود و خود می دانست آنان را آن گناه نیست كه این عذاب كشتند بر آزار ایشان می افزود .

ابراهیم بن مهدی گوید جماعت برمكیان مال بدادند و نام نیك خریدند



[ صفحه 64]



و جعفر را بستم كشتند تا چرا با خواهر خلیفه كه بر وی حلال بود درآمیخت و از اموال ایشان هزار یك آنچه گمان می رفت به چنگ هارون نیامد و جمله بزرگان بغداد ایشان را دعاها و ثناها می كردند و با یكدیگر همی گفتند كه اگر ایشان آن اموالی كه بدست آوردند ذخیره می ساختند این وقت به جمله در گنجینه مأمون بن هارون فراهم بودی و ایشان را جز وبال فایده نبودی و زیانكار هر دو جهان شدندی اكنون كه مال بدادند به این جهان نام نیك حاصل كردند و در آن جهان رستگار گردیدند .